جدول جو
جدول جو

معنی دهان شیر - جستجوی لغت در جدول جو

دهان شیر
(دَ نِ)
به نوشتۀ صاحب تاریخ سیستان نام چاه یا سوراخی که آب همه رودهای اطراف سیستان چون هیرمند و رخدرود و خاش رود بدان فرو می رفته است و آن از عجایب بوده است. (از تاریخ سیستان ص 16- 15)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جهانشیر
تصویر جهانشیر
(پسرانه)
دلاور در جهان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کیان شیر
تصویر کیان شیر
(پسرانه)
پادشاه شجاع، نام یکی از سرداران بهمن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جهان گیر
تصویر جهان گیر
بین المللی، جهانی، جهان گشا، کسی یا چیزی که شهرتش به همۀ نقاط جهان برسد
فرهنگ فارسی عمید
آنکه حرف هرکسی را باور کند و تحت تاثیر گفته های این و آن واقع شود
فرهنگ فارسی عمید
(بَ مَ)
نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان آبادان و همچنین نام رودی است که از خاور خرم شهر از رود خانه کارون جدا شده و از جنوب خاوری خرم شهر و شمال خاوری آبادان به خور بهمن شیر میریزد و در واقع آبادان بوسیلۀ این رود و شطالعرب تشکیل جزیره را میدهد. هوای آن گرم و مرطوب است آب قراء از رود خانه بهمن شیر تأمین میگردد این دهستان از 19قریه بزرگ و کوچک تشکیل شده در حدود هشت هزار سکنه دارد قراء مهم آن عبارتند از طره سنجاخ که قریب سه هزار تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
اسنان السباع. گیاه دائمی شیره دار از تیره مرکبات با برگهای فراهم و گلهای زرد روشن بر روی ساقۀ بلند، برگهای نورستۀ آن خام و پخته خوراکی است. دانه هایش دارای رشته هایی است به شکل چتر که باد بآسانی آنها را می برد. قاصدک. (از دایرهالمعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(دَ رَ / رِ)
لقمه یا لقمه های مختصری که صبح یا عصر یا بین این دو خورند و آن غیراز غذاهای عادی هر روزه باشد. لهنه. لقمهالصباح. چاشنی بامداد. دهن گیره. زیرقلیانی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دَ یَ)
وسیلۀ شستشوی دهان. پارچۀ نازکی که در میان آن اسفرزه یا چیزی شبیه به آن ریزند وبر سر آن چوبی تنک بندند و دهان مریض را بدان شویند. (یادداشت مؤلف) ، داروی جامد یا مایعکه بدان درون دهان پاکیزه کنند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شَ تَ)
که دهان داشته باشد، به مجاز در اشیاء که دارای دهانه یا جای دخول و خروج باشد
لغت نامه دهخدا
(شِ کَ گِ رِ تَ / تِ)
دهن بین. کنایه از کسی که به حرف این و آن گوش کند. و رجوع به دهن بین شود
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از دهستان پشتکوه بخش نیر شهرستان یزد. واقع در 35هزارگزی شمال باختری نیر. دارای 1046 تن سکنه می باشد. آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دهقان پیر
تصویر دهقان پیر
دهگان پیر دهگان سالخورده گواژ فسانه گوی
فرهنگ لغت هوشیار
کنایه از شخصی که هر حرفی را از دیگران بپذیرد
فرهنگ گویش مازندرانی
از مراتع لنگای عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی